فصل پنجم
چگونه شهر بخارا را بتصرف درآوردم
برای تعلیم جوانانی که استخدام میکردم، روشی را پیش گرفتم که خود من با آن روش، تعلیم یافته بودم. من میدانستم که خداوند در وجود ما چند استعداد آفریده از جمله استعداد کسب علم و استعداد تحصیل زور و استفاده از اسلحۀ جنگی. هر مرد نادان و ناتوان میتواند دانا و توانا شود اما تنبلی نمیگذارد که وی خود را دانا و توانا نماید یا مربی و مرشدی وجود ندارد که وی را ارشاد کند. راه دانا شدن تحصیل علم است و راه توانا شدن بکار انداختن بدن جهت تحصیل زور. از روز اول که من جوان ها را برای سربازی استخدام کردم، دقت نمودم که آنها از قوانین شرع و عرف پیروی نمایند.
پیروی از قوانین شرع و عرف برایم بسیار اهمیت داشت و امروز هم که در آستانۀ هفتاد سالگی هستم اهمیت دارد. من می فهمیدم مردی که در همه عمر سوار بر اسب از یک طرف اقلیم وسیع خود بسوی دیگر میرود و نمیتواند در یک نقطه بماند باید اطمینان داشته باشد که قسمت های کشور وسیع وی، از او اطاعت میکنند و این میسر نمیشود مگر اینکه قانون شرع و عرف در همه جاه بموقع اجرا گذاشته میشود. من میدانستم وقتی قانون در دور ترین نقاط کشور وسیعم بموقع اجرا گذاشته میشود، مثل این است که خود در آنجا حضور دارم. از روزی که بقدرت رسیدم تا امروز که مشغول نوشتن شرح حال خود هستم هر کار کردم مستند به قانون بود. جد من چنگیز در کارها فقط متکی بزور و خشونت میشد، ولی من در همه کار قوانین شرع و عرف را در نظر میگرفتم تا اینکه همه مردم بدانند تصمیمی که من گرفته ام از لحاظ شرعی و عرفی ضروری است و باید از جان و دل آن ها را بپذیرند.
سربازان خود را هم طوری تربیت کردم که مطیع قانون باشند و بدانند که اگر تخلف نمایند مجازات خواهند شد.
من روزی دو بار به سربازان خود غذا میدادم یکی در موقع چاشت و دیگری در آغاز شب، هر روز بعد از ادای نماز صبح انها را وادار میکردم که فنون جنگی را فرا بگیرند و با ورزش خود را نیرومند کنند. من میدانستم که حضور من در صحرا، هنگام تعلیم و تمرین خیلی در سربازان اثر میکند و آنها وقتی می بینند که مقابل چشم من مشغول تمرین هستند بهتر کار خواهند کرد. تعلیم و تمرین تا یک سوم روز ادامه مییافت و آنوقت به سربازان استراحت میدادم تا اینکه چاشت صرف کنند، بعد از صرف چاشت تا موقع نماز ظهر سربازها آزاد بودند و میتوانستند بکار های خصوصی خود برسند. بعد از نماز ظهر باز تعلیم و تمرین شروع میشد و تا موقع غروب آفتاب ادامه می یافت. در روز های گرم تابستان تعلیم و تمرین را از عصر شروع میکردند تا اینکه گرما مانع از ادامۀ کار نشود.